حضانت فرزندان و بررسی ابعاد آن در هنگام جدایی والدین
حضانت فرزندان و بررسی ابعاد آن در هنگام جدایی والدین
نهاد خانواده به عنوان بهترین و مهمترین بستر رشد کودک، همواره مورد توجه قانونگذاران و مصلحان اجتماعی بوده است و با اتفاق نظر، همگی والدین را شایستهترین افراد برای نگه داری و مراقبت طفل معرفی میکنند.
قانون ایران نیز با اتکا بر فقه امامیه، قوانین و مقرراتی مربوط به حضانت در قانون مدنی و قانون حمایت از خانواده مقرر داشته است که در این مقاله سعی بر آن داریم که شما را با مختصر قواعد و قوانین که در این زمینه وجود دارد آشنا سازیم.
حضانت به معنای حفظ و مراقبت کردن، پرورش دادن، نگاهداری و تنظیم روابط طفل با دنیای خارج است؛ اگرچه قانون مدنی تعریفی از حضانت ارائه نکرده است، اما به موضوع نگهداری و تربیت اطفال در مواد ۱۱۶۸تا۱۱۷۹ قانون مدنی و مواد۴۰ تا ۴۷ فصل پنجم قانون جدید حمایت خانواده پرداخته شده است.
بر این اساس میتوان گفت نگهداری کودک در محیط خانواده و نزد پدر و مادر جز در شرایط خاص (مانند بیماری، اعتیاد و…)، همواره یکی از مهمترین اهداف نظام حقوقی ایران در بعد حمایت از خانواده بوده است.
حضانت را نباید با ولایت یا حتی تربیت یکی دانست؛ چراکه ولایت به معنای قدرت و اختیاری است که قانون برای اداره امور کودک (از جمله اداره اموال و امور مالی) به پدر و جد پدری میدهد تا بر اساس مصلحت کودک عمل کنند. این حق پس از مرگ با وصیت قابل انتقال است. تربیت نیز بیشتر امری معنوی است؛ در حالیکه حضانت عموماً ناظر بر نگهداری از جسم کودک است؛ هرچند که حضانت به طور عام شامل ترییت نیز میشود.
طبق قوانین ایران حضانت فرزند تا رسیدن طفل به سن بلوغ (در دختران ۹ سالگی و در پسران ۱۵ سالگی) به عهده والدین است و شخصی که حضانت به او محول شده است، حق خودداری از حضانت و یا اسقاط حق را ندارد؛ به عبارت قانونی “حضانت حق و تکلیف ابوین است”؛ بدین معنیکه والدین حق دارند حضانت و سرپرستی کودک خود را به عهده گیرند و قانون جز در موارد استثنایی نمیتواند آنان را از این حق محروم کند و از سوی دیگر آنان مکلف هستند تا زمانی که زنده هستند و توانایی دارند، نگهداری و تربیت فرزند خویش را به عهده گیرند.
در مواردی پدر و مادر میتوانند به نفع یکدیگر از حق حضانت خود صرفنظرکنند. بنابراین قراردادهای بین والدین در مورد حق حضانت در صورتیکه بر خلاف غبطه و مصلحت طفل نباشد، معتبر و لازمالاجرا است ، اما آنجا که قانون میگوید حضانت تکلیف ابوین است، لذا پدر و مادر نمیتوانند در آن واحد این حضانت را از خود ساقط و طفل را بیسرپرست رها کنند.
اگر یکی از ابوین که طفل، تحت حضانت اوست نخواهد از طفل خویش مراقبت کند، مطابق با ماده ۱۱۷۲ قانون مدنی حاکم باید به تقاضای دیگری یا تقاضای قیم یا یکی از اقربای طفل و یا به تقاضای مدعیالعموم، نگاهداری طفل را به هریک از ابوین که حضانت به عهده اوست، الزام کند و در صورتیکه الزام، ممکن یا مؤثر نباشد، حضانت را به خرج پدر و هرگاه پدر فوت شده باشد، به خرج مادر تأمین کند.
حال با عنایت به مختصر تعریفی که از حضانت و قوانین حاکم بر آن شد لازم است این مهم در هنگام جدایی والدین بررسی گردد که در ذیل به آن اشاره کرده ایم :
برای حضانت و نگهداری طفل که پدر و مادر او از یکدیگر جدا شدهاند، مادر تا ۷ سالگی (پسر یا دختر فرقی ندارد) اولویت دارد و پس از آن حضانت با پدر است. پس از ۷ سالگی هم در صورتیکه میان پدر و مادر درباره حضانت اختلاف باشد، حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک و به تشخیص دادگاه است.
بر این اساس حضانت طفل پس از هفت سالگی به طور مطلق به پدر واگذار نمیشود، بلکه هرگاه بین پدر و مادر طفل در مورد حضانت او اختلاف شود، معیار تعیین حضانتکننده صرفاً مصلحت طفل است؛ چهبسا علیرغم عدم وجود عیب و نقصی در پدر به تشخیص دادگاه مصلحت طفل اقتضاء میکند حضانت او بر عهده مادرش باشد. پس از رسیدن طفل به سن بلوغ، دادگاه خود را فارغ از رسیدگی درخصوص حضانت دانسته و فرزندان حق انتخاب ادامه زندگی نزد یکی از والدین را خواهند داشت؛ که در هر صورت تأمین مخارج زندگی با پدر خواهد بود.
در مسئله نگهداری طفل بیش از هفت سال نزد مادر، میان حقوقدانان نظرات مختلفی ابراز شده است. برخی معتقدند از نیازهای عاطفی کودک به مادر در ۷ سالگی کاسته نشده و همچنان به مراقبت و نگهداری مادر نیاز دارد و جدایی فرزند در ۷ سالگی از مادر و یا سلب حق حضانت در صورت ازدواج مادر، مادر و فرزند را در شرایط سختی قرار میدهد.از طرفی برخی از حقوقدانان عقیده دارند که افزایش سن نگهداری کودک نزد مادر، تنها به مشکلات زنان مطلقه خواهد افزود و بار مالی مضاعفی بر دوش آنها خواهد بود.همچنین گفته میشود دادن حضانت فرزندان و مسوولیت سنگین حفظ و نگهداری آنان بر دوش مرد، یکی از راههای محدود کردن طلاق است تا مردان بهسادگی زنان را طلاق ندهند. اگر مرد مطمئن شود که بعد از طلاق، وظیفه نگهداری کودکان و مسئولیتهای ناشی از آن به راحتی به عهده مادر قرار میگیرد و او بار دیگر به ایام مجردی و آزادی از قیود مسئولیت برمیگردد، به راحتی میتواند پیرامون جدایی، تصمیم گیرد، اما اگر وظایف سنگینی به عهده وی باشد و قانون نیز در موارد لازم او را اجبار به انجام وظایف کند، به ثبات خانواده کمتر لطمه میخورد.
در این خصوص توجه به چند نکته ضروری به نظر میرسد :
حضانت و نگهداری از فرزند امری است که بر اساس مصالح عمومی و نیاز طبیعی فرزندان تنظیم شده است؛ یعنی پس از جدایی در زمانى که فرزند نیاز بیشترى به مادر دارد، اولویت نگهدارى فرزند به او داده شده و در عین حال در همین مدت، تأمین هزینه زندگى کودک برعهده پدر است، اما پس از طی این دوران؛ از آنجاکه پدر بر فرزند ولایت دارد، در صورت صلاحیت پدر و در جهت کاستن مسئولیتهای مادر، حضانت به پدر واگذار میشود.
از دیگر سو در مواجه با زنانی که حضانت فرزند خود پس از ۷ سالگی را دریافت کردهاند شاهد هستیم که علیرغم اینکه نفقه فرزند در دوران حضانت مادر به عهده پدر است، با توجه به شرایط اقتصادی و عدم تکافوی نفقه دریافتی فرزند (در حال حاضر به طور متوسط رقمی بین ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار تومان برای مسکن، خوراک، پوشاک، درمان، آموزش و.. توسط دادگاهها تعیین میشود)، مادران ناچارند به دنبال شغلی برای امرار معاش و جبران کاستی هزینههای نگهداری کودکشان بوده و یا از حمایتهای خانواده خود بهرهمند شوند.
بنابراین افزودن به سن حضانت تحت سرپرستی مادر دشواریهای مادی و معنوی بسیاری برای او خواهد داشت و طبق مقرارت فعلی که ازدواج مجدد مادر را موجب سلب حق حضانت او میداند، مادر ناچار خواهد بود سالهای بیشتری به تنهایی زندگی کرده و چه بسا فرصتهای مناسب ازدواج در دوران جوانی خود را از دست بدهد، تا حق حضانت فرزندش از او سلب نشود.
البته به این مقرره قانونی (سلب حق حضانت از مادر در صورت ازدواج) که منبعث از احکام فقهی است، نیز انتقاداتی شده است. مخالفان بر این عقیدهاند که سلب حق ازدواج، مادر را بین دو نیاز طبیعى و ذاتى قرار میدهد؛ یکى نیاز و غریزه مادرى و دیگرى نیاز به حمایت عاطفى از سوى همسر که در بسیارى موارد این حق طبیعى براى از دست ندادن فرزند از او سلب مىشود.
شاید در نگاه اول این مقرره بیتوجهی به حقوق زنان تلقی شود، اما به نظر میرسد اگر با نگاه عمیقتری به این موضوع بنگریم مشخص میشود که منافع و حقوق بیشتری برای زنان در نظر گرفته است. در مواجهه با واقعیتهای کنونی جامعه، شاهد هستیم که در ازدواجهای مجدد یکی از امتیازات زن این است که فرزند نداشته باشد؛ چراکه مردان کمی هستند که حاضر باشند فرزند مرد دیگری را نگهداری و هزینههای مازاد او را بپردازند. از طرفی در صورتیکه مادری فرزند دختر داشته باشد، شاید پس از ازدواج مجدد مشکلات فراوانی بین دختر و ناپدری به وجود آید.
در این مقاله به صورت مختصر حضانت و ابعاد آن بعد از جدایی والدین توضیح داده شد و چنانچه نیاز به اطلاعات و راهنمایی های بیشتر در این زمینه دارید می توانید با شماره تماس های ذکر شده در سایت تماس حاصل نمایید و از مشاوره وکلای موسسه حقوقی عدالت پارس بهره مند شوید.
بدون نظر